کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

و به یاد آور که زندگی باد است

برآن مدار سرخ همیشه
خورشید خستگی ست که می گردد
مستی به گریه می خواند:
- باران عنایتی ست
من سال هاست آه که دستم را
در شرشر مداوم باران نشسته ام.

برآن مدار سرخ همیشه
خورشید خستگی ست که می گردد
و مستها که می خوانند :
- ما از شرابخانه نمی آییم.

عمری ست آه
که مرگ مرگ سرخ پرنده
مثل گدای کور خیابان است
خاموش و منتظر.
شاید پرنده این همه را میدید
که با وجود آن همه خط
میخواند:
من در تمام مدت پرواز
بر خط بی نهایت فاصل پریده ام.

هوشنگ گلشیری

*

من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی .
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
- وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله ست آب
امدادی ای رفیقان با من !
...
نیما یوشیج