کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

گاهی وقتها اوضاع انجور که میخواهی پیش نمی رود خسته از هرآنچه که هست از آنچه گذشته و خسته از آنچه که در پیش است این احساس که تسلط بر اوضاع از دستت خارج شده و حتی بر خودت هم تسلط نداری و نفس هر جور که دوست دارد تو را برمرکبی می برد تا گلخانه هوس تا کویر حسرت تا تاریکی اندوه ...........
و آنگاه که مهر بر بلندای آسمان نیلگون اولین اشعه های خویش را بر جان پر از نخوتت می تاباند از کاخ رویاهای شبانه ات جز ویرانه ای بر جا نیست و در حسرت زمان از دست رفته اندوه تلخی از فرصت های بر باد داده و رخوت مطالعه ها و تفکر های بیهوده چیزی بر جا نمانده
گاه چنا پریشانی که گذر از دشت سر سبز و دیدار یاران نیز تو را از پریشانی نمی رهاند
دوست دارم از احساسم بنویسم اما چنانم سیاه و تاریکم که .........

امروز هم گذشت
خسته ام خسته ........... و کلی کار که دیگران منتظرند تا برایشان انجام بدهم ومن ......... محتاج استراحت
خسته ام خسته ..........
و دیگر هیچ
نظرات 3 + ارسال نظر
نرگس شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

اخخخخخخخخخخخ اون پاراگراف اول..همه اونچه که داره در من میگذره :)

نرگس شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:06 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

خوبی که ایشالله؟؟:)

نرگس یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:01 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

سال نو مبارک فرهاد جان..:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد