کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

ا دو تا دختر روی نیمکت محوطه بیمارستان گریه می کردند نمی دانم چند ساعت بود که گریه می کردند باقی افراد خانواده خسته بودند نای گریه نداشتند ولی اشک ریختن دیگران رو دیدن چقدر انسان را ناراحت میکنه
تمام وجودم برای لحظه ای لرزید از ناله ها و فریادهای پسری که گویا برادرش رو از دست داده بود
هر وقت به اون صحنه فکر می کنم نا خداگاه حالم دگرگون میشه
کاش میدانستیم آیا مرگ پایان زندگی است
اگه نیست ان دنیا چه خبره
اگه خوش میگذره دیگه این همه درد فراق چرا؟
نظرات 3 + ارسال نظر
جواد دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:23 ب.ظ http://StudioX.ir

شاید زیبا شاید زشت
آنچه کردیم همان بینیم، گهی پر رنگ گهی کم یا که بی ارزش
---
خوش گذشتنش رو باید خود آدم تعیین کنه ...

شاید هم خدا !!!!

نرگس پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:19 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

:).اوهوم..این وقتا ادم بیشتر به مرگ فکر میکنه کلا

نسیم پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 ب.ظ http://matrokeh.blogsky.com

اگه به مرگ فکر کنیم انگار بهتر زندگی می کنیم...اما واقعا چقدر بهش فکر می کنیم؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد