کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

کوچه رندان

من ار چه عاشقم و رندم و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهر بی گنهند

در روزهایی که گرد وغبار تمام فضا رو گرفته
در روز هایی که همه از مشکلات می نالن
در روزهایی که من به جای کار کردن میشینم پای اینترنت و بی خیال پروژه و کار میشم
در این روزها برنامه ام فقط دویدن پشت سر ثانیه هاست که زودتر روز رو به شب برسانم
در کوچه پس کوچه های ذهنم بی هدف و سرگردانم
این روز ها سخت میگذرد سخت تر از همیشه
می گویند زندگی زیباست خود را آینه ای کن تا نور و زیبایی زندگی را در خو ببینی و منعکس کنی
اما من این روزها را به سختی ه میگذرانم
نمیدانم چرا ؟
یک احساس یک نیاز یک فکر یک چیزی
یه چیزی این وسط سر جایش نیست
خلاصه اینکه تا اطلاع ثانوی زندگی برای ما تاریک و تار تشریف دارن
اما
* خدا ما رو خیلی دوست داره هرچی نگاه میکنم به خودم میبینم لیاقت این چیزها رو ندارم که در حال حاضر دارم انگار ناشکرم
خدایش خدای من خدای با حالیه اساسی حال می ده
خدایی پر از مهر و محبت و چه میشد خدایا اگه کمی پول به ملت ما میدادی کمی عقل به رییس دولت ما
یه کمی هم خوش خلقی به بعضی دوستان نادیده

ا دو تا دختر روی نیمکت محوطه بیمارستان گریه می کردند نمی دانم چند ساعت بود که گریه می کردند باقی افراد خانواده خسته بودند نای گریه نداشتند ولی اشک ریختن دیگران رو دیدن چقدر انسان را ناراحت میکنه
تمام وجودم برای لحظه ای لرزید از ناله ها و فریادهای پسری که گویا برادرش رو از دست داده بود
هر وقت به اون صحنه فکر می کنم نا خداگاه حالم دگرگون میشه
کاش میدانستیم آیا مرگ پایان زندگی است
اگه نیست ان دنیا چه خبره
اگه خوش میگذره دیگه این همه درد فراق چرا؟

* من مانده ام انبوهی کار های مانده
وقتی دچار درد مزمن خود آزاری میشم چهار دیواری ( اتاق) تصمیمیگریم رو گرد گیری می کنم و داغم را تازه می کنم و احساس تنبلی درد می گیرم و اما روز بعد جسم خسته و کوفته و فکر آشفته و ../
لاجرم گردی از فراموشی درمان تنبلی درد من میشود و تا صباحی چند انگار اتفاقی نیفتاده باشه بی خیال کارها عقب مانده و چیز های دیگه میشم
خلاصه تنبلی بد دردیه !

* هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم / هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم